فیلم های استیفن کینگ در دنیای سینما جایگاه ویژهای دارند. او یکی از نویسندگانی است که آثارش بیشترین اقتباسها را داشتهاند، اما بسیاری از این فیلمها بهطور قابلتوجهی از داستان اصلی کتابها فاصله گرفتهاند، بهویژه در پایانبندی. این مقاله به ۱۰ فیلم معروف میپردازد که پایان آنها با نسخهی اصلی داستان تفاوت دارد.
چرا پایان فیلمهای استیفن کینگ با کتابها متفاوت است؟
داستانهای استیفن کینگ اغلب دارای پایانهایی تاریک، نمادین و گاه فلسفی هستند. این پایانها در قالب سینمایی برای مخاطب عام ممکن است غیرقابل درک یا بیش از حد تلخ به نظر برسند. به همین دلیل، بسیاری از کارگردانها یا نویسندگان فیلمنامه تصمیم گرفتهاند پایانها را تغییر دهند تا با فضای سینما و نیازهای بازار سازگارتر باشند.
۱۰ نمونه از پایان متفاوت فیلم های استیفن کینگ
۱. درخشش (The Shining)
در رمان «درخشش»، جک تورنس در لحظهای از آگاهی، برای نجات پسر و همسرش، خود را فدا میکند. اما در نسخه سینمایی ساختهی استنلی کوبریک، جک به شکلی کاملاً دیوانه تصویر شده و در برف و یخبندان هزارتوی هتل جان میبازد. کوبریک عمداً پایان کتاب را نادیده گرفت و با وجود نارضایتی استیفن کینگ، نسخهای سرد و فلسفیتر ارائه داد.
۲. آن (It – 2019)
در رمان، شکل نهایی هیولا یا پنیوایز، یک موجود بهشکل عنکبوت عظیمالجثه است و نبرد نهایی بین ذهن و واقعیت رخ میدهد. اما در نسخه سینمایی، تمرکز بر غلبه روانی بر ترس است و شخصیتها با توهین و تحقیر هیولا، قدرت آن را میگیرند و شکستش میدهند.
۳. مه (The Mist)
شاید معروفترین تفاوت، مربوط به فیلم «مه» باشد. در کتاب، گروهی در میان مه به راه میافتند، با امیدی اندک اما زنده. ولی در فیلم فرانک دارابونت، قهرمان برای نجات فرزندش، او را میکشد تا از مرگ وحشتناک نجاتش دهد، اما تنها چند لحظه بعد، ارتش از راه میرسد. این پایان دلخراش مورد تحسین بسیاری و تنفر برخی قرار گرفت.
۴. برج تاریک (The Dark Tower)
فیلم «برج تاریک» تقریباً هیچ شباهتی به رمان ندارد. نه تنها پایان متفاوت است، بلکه بسیاری از شخصیتها و رویدادهای کلیدی هم حذف یا تغییر داده شدهاند. در کتاب، ما با چرخههای بیپایانی از تلاشهای قهرمان برای رسیدن به هدف مواجهیم، اما فیلم با یک پیروزی ساده و سطحی به پایان میرسد.
۵. کوجو (Cujo)
در رمان، پسر کوچک دونا درون ماشین گرمازده میمیرد و این موضوع بخشی از تاریکی داستان است. اما فیلم این پایان را نرمتر کرده و کودک را زنده نگه میدارد تا از تلخی بیش از حد جلوگیری شود.
۶. دکتر اسلیپ (Doctor Sleep)
مایک فلانگان در اقتباس سینمایی «دکتر اسلیپ» تلاش کرد بین دنیای «درخشش» کوبریک و داستان اصلی کینگ تعادلی برقرار کند. پایان فیلم با نابودی هتل اورلوک هماهنگ با کتاب نیست، اما باعث بسته شدن حلقه داستانی و رضایت بیشتر بینندگان شد.
۷. بچههای ذرت (Children of the Corn)
در داستان کوتاه اصلی، زوج بزرگسال کشته میشوند و کودکان قاتل همچنان بر شهر حکومت میکنند. اما فیلم تلاش میکند با پایان خوشتری که نجات شخصیتها را دربر دارد، مخاطب را امیدوارتر رها کند.
۸. رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption)
در کتاب، پایان داستان مبهمتر است و تنها اشارهای به امید دیدار دو شخصیت اصلی در مکزیک میشود. اما در فیلم، ما بهوضوح صحنهی دیدار اندی و ردف را میبینیم که بار احساسی بیشتری دارد و تبدیل به یکی از نمادینترین پایانهای تاریخ سینما شده است.
۹. مسیر سبز (The Green Mile)
گرچه فیلم تا حد زیادی وفادار به کتاب است، اما لحن پایان آن نرمتر و تأملبرانگیزتر از رمان به تصویر کشیده میشود. فیلم تلاش میکند تأثیر احساسی بیشتری از مرگ جان کافی بر جا بگذارد.
۱۰. مقبره حیوانات خانگی (Pet Sematary)
نسخه اصلی کتاب دارای پایان بهشدت تاریک و بیرحمانهای است. در فیلم، این پایان کمی تعدیل شده و نسخههای مختلف آن گاهی تغییر یافتهاند تا با ذائقه مخاطبان هماهنگ شوند، اگرچه نسخه ۲۰۱۹ تلاش کرد به فضای تاریک کتاب نزدیکتر شود.
نتیجهگیری: سینما مدیون فیلم های استیفن کینگ است!
فیلم های استیفن کینگ نشان میدهند که اقتباس از آثار ادبی، بهویژه آثار نویسندهای با سبک خاص مانند کینگ، همیشه فرآیندی ساده و مستقیم نیست. کارگردانان و فیلمنامهنویسان اغلب بهدلایل سینمایی، تجاری یا حتی شخصی، پایانبندی داستانها را تغییر میدهند. برخی از این تغییرات موفق بودهاند و به خلق آثاری ماندگار کمک کردهاند، مانند «رستگاری در شاوشنک» یا «مه»، در حالی که برخی دیگر باعث نارضایتی طرفداران کتاب شدهاند. در نهایت، این تفاوتها نهتنها بیانگر فاصله بین ادبیات و سینما هستند، بلکه فرصتیاند برای گفتگو درباره اینکه آیا وفاداری کامل به منبع اصلی همیشه بهترین انتخاب است یا نه.