ببینیم » فیلم و سریال » نقد و بررسی فیلم Bugonia؛ چهره ای متفاوت از اما استون

نقد و بررسی فیلم Bugonia؛ چهره ای متفاوت از اما استون

وقتی دو دیوانه‌ ی کوچک و خاص همدیگر را پیدا می‌کنند، نتیجه‌ اش چیز فوق‌ العاده‌ ای می‌شود. یورگوس لانتیموس پیش از آشنایی با اِما استون هم فیلم‌ های عجیب و غریب زیادی ساخته بود، از Dogtooth گرفته تا The Lobster و The Killing of a Sacred Deer. اما وقتی این دو کنار هم قرار گرفتند، واقعاً توانستند پرچم دیوانگی‌ شان را برافرازند.

فیلم سینمایی Bugonia

در چند سال اخیر، آنها برخی از بهترین کارهایشان را با همکاری یکدیگر خلق کرده‌اند، از فیلم تاریخی و جسورانه‌ ی The Favourite گرفته تا شاید بهترین بازی استون تا امروز در فیلم Poor Things (که دومین اسکار بهترین بازیگر زن را برایش به ارمغان آورد)، و همچنین فیلم سورئال سال گذشته، Kinds of Kindness.
استون حالا به موز الهام‌بخش لانتیموس تبدیل شده و این دو، وقتی با هم کار می‌کنند، در اوج خودشان هستند.

جدیدترین فیلمشان، Bugonia، بار دیگر ثابت می‌کند که این همکاری یکی از بهترین زوجهای کارگردان، بازیگر در تاریخ سینماست، با فیلمی از عجیب‌ ترین، پوچ‌ ترین و تاریک‌ ترین کمدی‌ هایی که امسال خواهید دید.

یورگوس لانتیموس با «Bugonia» به سراغ تئوری‌های توطئه و قدرت می‌رود

بازیگر دیگری که پس از درخشش در Kinds of Kindness دوباره با یورگوس لانتیموس همکاری کرده، جسی پلمونس است که در فیلم Bugonia نقش تدی را بازی می‌کند، مردی که باور دارد موجودات فضایی قصد دارند زمین را نابود کنند. با توجه به دنیای تیره و ویرانی که تدی در آن زندگی می‌کند، به‌ راحتی می‌توان فهمید چرا دوست دارد تقصیرها را به گردن نیروهایی بیگانه بیندازد.

در صحنه‌ های ابتدایی فیلم، تدی و پسرعمویش دان (با بازی آیدان دل‌بیس) را می‌بینیم که در میان فروشگاه‌ های ویران و مرکز خریدی در حال فروپاشی در شهر در حال مرگشان پرسه می‌زنند و برای مأموریت خود تدارک می‌بینند: ربودن یک موجود فضایی و نجات دنیا.

نقد و بررسی فیلم Bugonia

تدی معتقد است یکی از این بیگانگان، میشل فولر (با بازی اِما استون) است مدیرعامل یک شرکت داروسازی. تدی در بخش ارسال کالاهای همین شرکت کار می‌کند و خانواده‌ اش نیز در گذشته ارتباطی تاریک با آن محل داشته‌ اند. او در یکی از دیالوگ‌ هایش می‌گوید:

«ما کشتی را هدایت نمی‌کنیم اون‌ها هستند که این کار را می‌کنند.»
جمله‌ ای که هم می‌تواند به بیگانگان اشاره داشته باشد و هم به ثروتمندان و قدرتمندانی که ظاهراً اهمیتی به کارگران کم‌ درآمدی که از آن‌ ها بهره‌ کشی می‌کنند، نمی‌دهند.

برای جلوگیری از نابودی زمین به‌ دست این بیگانگان که به باور تدی در میان ما نفوذ کرده‌اند، او و دان میشل را می‌ربایند، سرش را می‌تراشند (چون به‌گفته‌ ی تدی، موهایش راه ارتباط او با سفینه است!) و او را در زیرزمین حبس می‌کنند. تدی به میشل چهار روز فرصت می‌دهد تا حقیقت را بگوید و مشخص کند واقعاً چه کسی است، تا بتوانند با موجودات فضایی که به زمین نظارت دارند تماس بگیرند و در نهایت، نژاد بشر را از نقشه‌ی شوم آن بیگانگان نجات دهند.

«Bugonia» نسخه‌ ای هوشمند و زیرکانه از بازسازی یک کمدی کره‌ای است.

در فیلم«Bugonia» ، یورگوس لانتیموس و فیلمنامه‌ نویس ویل تریسی نسخه‌ ای تازه از فیلم کره‌ای سال ۲۰۰۳، یعنی Save the Green Planet! را ارائه می‌دهند. آن‌ ها با بازسازی این داستان دیوانه‌ وار، اثری خلق کرده‌ اند که ریتمی بهتر، روایتی زمینی‌ تر و مفاهیمی گسترده‌ تر دارد. در حالی که Save the Green Planet! ایده‌ ای بامزه و غیرعادی بود، لانتیموس و تریسی به آن عمقی بخشیده‌ اند که شایسته‌ اش است، فیلمی که علاوه بر جنبه‌ های طنز و تاریک خود، به نابرابری‌ ها و خشم انسانِ مدرن از شرایط زندگی امروز نیز می‌پردازد.

Save the Green Planet! از آن دست فیلم‌ هایی است که دقیقاً باید به‌دست کسی مثل لانتیموس بازسازی شود؛ کسی که می‌تواند به‌ خوبی جوهره‌ ی هیجان‌ انگیز آن اثر را درک کرده و آن را به سطحی بالاتر ببرد. در مقایسه با فیلم قبلی تریسی، یعنی The Menu، داستان Bugonia از نظر بررسی تضاد میان ثروتمندان و فقرا و نابرابری در جهان، اثری بسیار پیچیده‌ تر و چندلایه‌ تر است، نابرابری‌ ای که می‌تواند انسان را به سمت اعمالی کابوسوار سوق دهد.

فیلم Bugonia به طرز شگفت‌ انگیزی تنش‌ زا و پراضطراب است؛ زیرا دو نیروی کاملاً متضاد را در یک فضا روبه‌ روی هم قرار می‌دهد تا ببینیم کدامیک زودتر تسلیم می‌شود.
در یک سوی ماجرا تدی (با بازی جسی پلمونس) را داریم، مردی که بی‌هیچ تردیدی باور دارد بیگانه‌ ای را ربوده است. او در واقع در جست‌ و جوی پاسخ این پرسش است که چرا زندگی‌ اش تا این حد به‌ هم‌ ریخته و چرا دنیا چنین بی‌ رحم است؛ و تنها پاسخی که یافته، دخالت نیروهای فرازمینی است.
در سوی دیگر، میشل (با بازی اِما استون) قرار دارد، زنی که می‌داند بیگانه نیست و حالا باید مردی را که به‌اشتباه تصور دیگری از او دارد، قانع کند که انسان است… یا برعکس، با توهمات او همراه شود و بازی را تا انتها ادامه دهد.

این کشمکش میان واقعیت و توهم، بخش جذاب و پرکشش فیلم است و فیلمنامه‌ ی تریسی باعث می‌شود تماشاگر تا لحظه‌ ی آخر نتواند مسیر واقعی داستان را حدس بزند.

با این حال، برای فیلم‌سازی مثل لانتیموس — که همیشه عاشق اغراق، جنون و تجربه‌گرایی است، Bugonia به طرز عجیبی کنترل‌شده و محتاط به نظر می‌رسد. البته فیلم هنوز هم پر از لحظات عجیب و غیرمنتظره است، اما در مقایسه با آثار قبلی او، کمی ملایم‌تر و متعادل‌تر است. تماشای اینکه لانتیموس چنین داستانی را با خویشتنداری و تمرکز بیشتر روایت می‌کند، خود به‌تنهایی تجربه‌ای جالب است.

بخش عمده‌ی فیلم در خانه‌ی تدی و دان می‌گذرد، اما با این حال، روایت به‌قدری غنی است که بیننده احساس می‌کند با دنیایی وسیع روبه‌روست. حتی موسیقی متن جرسکین فِندریکس نیز با ریتمی پرشکوه و سینوسی، تدی را همچون قهرمانی کهکشانی در داستان خودش جلوه می‌دهد.

در مجموع، Bugonia یکی از هوشمندانه‌ ترین و اجتماعی‌ ترین آثار دوران کاری لانتیموس است فیلمی که به شکلی غیرمستقیم درباره‌ی رنج‌ ها، ناامیدی‌ ها و خشم انسان معاصر از بی‌ عملی صاحبان قدرت سخن می‌گوید.

از جهتی، با توجه به اینکه بیشتر داستان در یک خانه اتفاق می‌افتد اما همچنان حس تماشای یک جهان کامل را منتقل می‌کند، می‌توان گفت Bugonia یادآور فیلم درخشان سال ۲۰۰۹ لانتیموس، Dogtooth است. هر دو فیلم به‌شکل عمیقی آزاردهنده و تلخ هستند، زیرا نشان می‌دهند در ظاهر آرامِ یک خانه چه اتفاقات تکان‌دهنده‌ای ممکن است رخ دهد و چگونه لانتیموس می‌تواند در چهاردیواری‌ای ساده، روایتی منحصربه‌ فرد و سورئال خلق کند.

اما استون و جسی پلمونس دو اجرای خارق‌العاده در «Bugonia» ارائه می‌دهند.

به دلیل همین خویشتنداری، بیشتر فیلم Bugonia حول محور سه شخصیت است: اِما استون، جسی پلمونس و آیدان دل‌بیس. اما لانتیموس می‌داند وقتی بازیگرانی در این سطح در اختیار دارد، می‌تواند بیشتر بنشیند و تماشاگر تعامل آن‌ها با یکدیگر باشد.

همان‌طور که انتظار می‌رود، استون در این فیلم فوق‌ العاده است؛ هر بار که تدی به زیرزمین میشل می‌رود، انگار او شخصیتی جدید می‌شود، با استراتژی‌ ای تازه امتحان می‌کند یا سناریویی را اجرا می‌کند تا از دست این دیوانه نجات پیدا کند.

میشل شخصیتی پربُعد و چندلایه است که استون باید همه ابعادش را همزمان بازی کند اجرایی که ارزش چندبار تماشا کردن را دارد تا کاملاً درک شود. با اینکه داستان تاریک است، این فیلم همچنین نمونه‌ ای کامل از همه چیزهایی است که اِما استون را به یکی از بهترین بازیگران فعلی تبدیل می‌کند؛ از جدی گرفتن شرایط گرفته تا مهارت در زمان‌بندی کمدی در لحظات پوچ و عجیب فیلم.

ببینیم ،بهترین سایت تماشای فیلم با دوستان در ایران.

اگرچه این تنها دومین همکاری پلمونس با لانتیموس و استون است، اما او اضافه‌ ای کامل به این تیم محسوب می‌شود. لانتیموس به نوعی بازیگری یافته که حاضر است داستان‌هایش را تا حد دلخواه او پیش ببرد و با شادی این کار را انجام می‌دهد.

شخصیت تدی که پلمونس بازی می‌کند، هم شخصیتی است که باورش سخت است تا به این حد پیش رفته، و هم کسی است که با او همذا ت‌پنداری می‌کنیم و می‌خواهیم اتفاقات برایش خوب تمام شود.

او در تلاش است کل دنیای اطرافش در تلاش است و گویی در این جهنم خفه شده تا پاسخ‌ هایش را بیابد. جهان بی‌رحم و خشن است و او باور دارد که می‌تواند نجات‌دهنده‌ ی آن باشد. درست مانند میشل استون، پلمونس تدی را در سطوح مختلفی بازی می‌کند که ابتدا کاملاً قابل درک نیست، اما در پایان، او شخصیتی است که حتی وقتی اقداماتش وحشتناک و ناامیدکننده می‌شوند، می‌خواهیم برایش دل بسوزانیم.

Bugonia فیلم کارگردان

او شخصیتی تراژیک است و پلمونس به او انسانیت و درک می‌بخشد؛ چیزی که کمتر بازیگری می‌تواند به این شکل ارائه دهد.

اما قلب فیلم و نماینده تماشاگر، دان دل‌بیس است که نقشه‌ ی پسرعمویش را کاملاً درک نمی‌کند اما به اندازه‌ ای اعتماد دارد که همراه او شود. این فیلم اولین تجربه بازیگری دل‌بیس است و او عنصری ضروری در این پویایی است: کسی که می‌تواند تدی را هنگام افراط کنترل کند و همچنین به میشل نشان دهد که در میان ربایندگانش هم انسانیت وجود دارد.

هرچند نقش او به اندازه پلمونس و استون برجسته نیست، اما اضافه کردنش به داستان ضروری بود و در نسخه‌ی اصلی Save the Green Planet! حضور نداشت. امیدواریم در آینده شاهد حضور بیشتر دل‌بیس در آثار لانتیموس باشیم.

با Bugonia، لانتیموس ایده‌ ای فوق‌العاده را ارتقا می‌دهد و فیلمی ضروری درباره دنیای امروز و دیوانگی و ناامیدی گاه‌ به‌گاه آن خلق می‌کند. درست مانند One Battle After Another یا فیلم آینده پارک چان-ووک، No Other Choice، Bugonia تجربه زندگی در سال ۲۰۲۵ و دیوانگی کامل آن را به تصویر می‌کشد.

در این میان، لانتیموس همچنان برخی از دیوانه‌ وارترین فیلم‌های سینما را می‌سازد، با دو اجرای بی‌نظیر از پلمونس و استون که می‌توان آن‌ها را از بهترین‌های سال دانست. در جهان لانتیموس، این دیوانه‌ های کوچک و بیمار کسانی هستند که در سمت درست تاریخ قرار دارند و خدا را شکر که یک دیوانه مثل او داریم تا داستانشان را روایت کند.

Bugonia در جشنواره فیلم Middleburg نمایش داده شد و در ۲۴ اکتبر به‌صورت محدود اکران می‌شود، و سپس در ۳۱ اکتبر اکران سراسری خواهد داشت.

برای مطالعه تاریخ انتشار فصل 4 سریال «بریجرتون» به همراه تیزر منتشر شد کلیک کنید.